کد مطلب:141909 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:143

ام البنین پس از حادثه عاشورا
روزها از حادثه عاشورا گذشته بود. «بشر بن حذلم» ناگهان وارد مدینه منوره شد. مردم از ورودش به شهر باخبر شدند و حضرت ام البنین جزء اولین استقبال كنندگان از او بود كه فریاد بشر بلند شد:



«یا اهل یثرب لامقام لكم

بها قتل الحسین فادمعی مدرار



الجسم منه بكربلاء مضرج

و الرأس منه علی القناة یدار؛



ای اهل یثرب! دیگر در این شهر اقامت مكنید، كه حسین كشته شد، پس اشك از چشمانم ریزان است. جسم و بدن پاكش در كربلا افتاده و سر مطهرش بر بالای نی در گردش است».

چشم ام البنین به بشر افتاد كه از مرگ و شهادت خبر می داد. درباره عباس و دیگر پسرانش و سایر یاران امام از او نپرسید... آری، او تنها از حسین علیه السلام پرسید و این كه آیا او زنده است یا نه. بشر بن حذلم، فاطمه دختر «حزام عامریه» را كه همان ام البنین بود، شناخت و آثار وحشت و ترس بر رخسارش هویدا شد. بشر برای این كه به همسر


امام علی علیه السلام صدمه ای وارد نشود، شهادت هر یك از فرزندان ایشان را به تنهایی تعزیت گفت: «خداوند اجر شما را به واسطه فرزندتان جعفر بزرگ بدارد...» ام البنین گفت: مگر من از شما درباره جعفر سئوال كردم؟ مرا از فرزندم حسین خبر ده...» بشر توجهی به خواسته ایشان نكرد و از فرزندان دیگر خبر می داد تا كه به عباس رسید و گفت: «ای ام البنین؛ خدای تعالی پاداش شما را بزرگ دارد در شهادت فرزندت ابوالفضل العباس» با خبر شهادت عباس علیه السلام، اضطراب شدیدی بر همسر امام علی علیه السلام حاكم شده و لرزه بر اندامش افتاده بود. ام البنین در همان حال طفل كوچكی را كه در بغل داشت، رها كرد. كودك بر زمین افتاد. او دیگر طاقت حمل نوزاد را در نداشت. آری، او به سختی خود را نگه می داشت و چنین اصرار می داشت: «ای بشر! از فرزندم حسین مرا خبر ده كه آیا زنده است یا نه؟» بشر می گوید: هنگامی كه او را از شهادت حسین علیه السلام آگاه كردم، فریاد زد و چنین ناله سر داد: «وا حسیناه، وا حبیب قلوبنا،... یا ولدی یا حسین... نور عینی یا حسین...؛ ای حسینم! و ای محبوب دلم!... ای فرزندم حسین!... نور چشمم ای حسین!...». در این هنگام همه با او هم ناله شدند و برای حسین علیه السلام شیون كردند. او از فرزندانش یادی نمی كرد، جز این كه پیوسته از حسین علیه السلام یاد می كرد و بر آن حضرت می گریست. [1] .

درسی كه می توان گرفت: اهل معرفت می دانند: (النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم)؛ [2] پیامبر از جان مؤمنان نیز بر آنها پیش تر است» راستی كه ما جانمان را دوست داریم؛ اما خشنودی خدا در این است كه این هستی خویش را فدای او كنیم، مقام والای امامت همین گونه است. پیامبر فرمود: «من كنت مولا فهذا علی مولاه؛ [3] هر كه را من


مولای اویم علی مولای اوست»؛ یعنی او نیز از جان مؤمنان بر آنها پیش تر است. امامان معصوم علیهم السلام پس از امام علی علیه السلام هم این گونه اند؛ كه باید از همه چیز خود در راه احیای دین و نام آن معصومان علیهم السلام گذشت.


[1] العباس بن علي عليه السلام، ص 43.

[2] احزاب، آيه 6.

[3] كتاب سليم بن قيس، ص 198؛ الغارات، ج 2، ص 659؛ الارشاد، ج 1، ص 351؛ بحارالانوار، ج 97، ص 225؛ مسند الامام احمد بن حنبل، ج 4، ص 281. بخشي از خطبه غدير؛ محدث قمي، كليات مفاتيح الجنان، بخشي از دعاي ندبه.